دستور سَلخ محرم ۱۳۴۶ (۰۷/۰۵/۱۳۰۶)حضرت حاج شيخ محمد حسن بيدختي گنابادي صالح عليشاه طاب ثراهتوسط آقاي شيخ اسدالله گلپايگاني ايزدگشسب «درويش ناصرعلي» سَلخ محرّم ۱۳۴۶ قمري عرض ميشود مرقومۀ آن برادر مکرّم رسيد، خداوند بر توفيقات و محبّتِ آن برادر بيفزايد. در باب جلسات فقري لَيالي جمعه و دوشنبه و ترتيب آن سؤال شده بود بطور اِجمال عرض ميشود که مقصود از اجتماع جمعه و دوشنبه، تذکّر و تفکّر و اِحياء اَمر دين است که در شب و روزِ جمعه مخصوصاً که عيد اسلامي است، اگر تمامِ آن را به عبادت نيست قدري از آن را به عبادت باشند. و البتّه اصلِ عبادت، اصلاح قلب و توجّه دل است بسوي خداوند که فرمود: اِنُّ في بَدَنِ ابنِ آدَمَ لَمُضغَةً اِذا صَلَحَت صَلَحَ البَدَن. و اين توجّه مُنافات با خواندن کتاب و غيره ندارد، بلکه چون نفسِ انساني شاغله است، بايد در اوّل او را مشغول نمود، و همين توجّهات را مُمِدّ توجّه قلبي و استغراق نمود. خواندن کُتب و اَشعار عرفاء براي مُبتدئين خصوصاً در اين زمانه، مانع مذاکرات متفرّقه و موجب توجّه نمودن و سکوت است. و کتب بزرگان هم که در واقع نامههاي عمومي آنها است به مؤمنين، و منظور هم خواندن و تعليم و اِستفاضه بوده است، غالباً با ذکر معارف حقّه است که دانستني است و بصيرت ميآورد، و تأمّل در آنها قوّۀ تفکّر را بيدار ميکند، و اين تَلَقّي و تقليد و استفاده به علم و يقين ميکشاند. يا ذکر منازلِ راه و کيفيتِ سفر اِلي الله و خطرات و رَفع آن است، که براي رفتگان، حکم سفرنامۀ مُلذّه، و براي رَوندگان، رفيق و مُساعد و مُشوّق است. يا دستوراتِ اَعمال قلب و قالب و ذکر احکامِ ظاهر و باطن است که بر حسب تکليف بايد دانست. يا ذکر حالات سَلَف و بزرگان گذشته است که مَزيدِ بصيرت و موجب عبرت، و تَهييجِ نفس، و سرمشقِ ارادت و همّت است. يا ذکرِ حالاتِ وارداتِ گوينده، مُخبِر از شور و جذبِ آنهاست که باعث تشويق سُلاّک است. يا مناجات و اَدعيه است که جان را به ياد وطن، و حبيب را به ياد محبوب مياندازد و هکذا. پس کُتب هم براي اشخاصي که در خطّ تعلّم و سلوک باشند بسيار مفيد است. و خواندنِ اَشعار آنها علاوه بر تذکّر، در بعضي اوقات و مناسبِ حال اشخاص، مؤثّر و روح را بهتر متوجّه ميسازد، خصوصاً با صوتِ حَسَن اگر خوانده شود. و اجتماع هم محبوب خدا و بندگان خدا بوده و هست، در صورتي که از روي وجهۀ الهي که وجهۀ جامعه و مايۀ اتّحاد و محبّت است باشد، و با دلهاي صافيه صورت پذيرد و تَحسَبُهُم جَميعاً و قُلوبُهُم شَتّي نباشد. و در اجتماع چون نفس نقش پذير است و از يکديگر در نيکي و بدي بزودي مُتأثّر ميشود، و زودتر حال توجّه پيدا ميشود، و نُفوس اَقوياء در ضُعفاء مؤثّر ميشود، و آنها را صُعود ميدهد. و يک صاحبدل انجمني را مُنقلب مينمايد. و اجتماع موجب برکت و خير دنيا و آخرت است، و حقّ تعالي به نظر مرحمت در آن مجمع نظر ميفرمايد، و اِحياء اَمر دين هم بهتر مُيسّر ميشود، و محبّت و دوستي با يکديگر که مأمورٌ به است بهتر ظهور ميکند، بلکه خودِ ملاقات و زيارت که براي نظرِ دُنيوي و اَغراض نباشد باعثِ هيجان و بُروز محبّت است که يگانه اساس است. و در اجتماع تعهّد اُمور ميشود، و واقف بر حوائجِ يکديگر شده، مُساعدت همديگر و قضاء حوائج مينمايند. اگرچه آن کس که حاجت دارد خوب است به غير حقّ تعالي ابراز ننمايد، و اِستعانت از او جويد. اگرچه حکايت، مُنافي با اِتّکال بر حق نيست، ولي مخصوصاً در اين گونه مَجامع حَتّي الامکان اگر اظهار ننمايد، و به حق واگذارد، و خالصاً و مخلصاً حاضر شود، اولي است. اِن شاءَالله خداوند کفايت مُهمّات او ميفرمايد که: مَن جَعَلَ هَمُّهُ واحِداً کَفاهُ اللهُ سائِرِ هُمُومِهِ. و در واقع جمعه و نماز جمعه که يکي از احکام مُهمّۀ اسلامي است، که به واسطۀ غيبت فراهم نيست، نتايج و مصالح آن در اين اجتماع منظور شده. پس در مَجامعِ فقري بعد از نماز، در هر حال بايد متذکّر و به ياد حقّ تعالي بود و توسّل به راهنماي خود داشته، او را صاحب انجمن دانست. و اگر اين حال بود، اگر صورتاً خاموش بوده، به توجّهِ قلبي و به صِرفِ ربطِ قلوب اِکتفاء نمايند، مقصود حاصل است. ولي اگر کتاب و اَشعار بزرگان دين هم خوانده شود، مُنافي توجّه دل و اِستغراق نيست، بلکه در هر مقام بايد نفس را عادت داد بر خلوت در جَلوت، و ملاحظۀ وحدت در کثرت، و مشغول نداشتنِ شَأني از شأن ديگر، و از اين راه حواسّ را جمع، و وجهۀ توجّه را ممکن است يکي گردانيد. و خواندن کُتب مرحوم آقاي سلطانعليشاه شهيد قُدّسَ سِرّه و صالحيۀ مرحوم آقاي نورعليشاه غريب اگر مُرتّباً خوانده شود، که باعث اطّلاع مُبتدئين و تذکّر سايرين هم هست، بلکه موجب تذکّر و بستگي محبّت هم هست، مخصوصاً که در حال تذکّر، ذُکاء نفس و حِدّتِ هوش زيادتر و مطالب مؤثّرتر است، و اگر اشتباهي بود به اجتماعات رفع ميشود. و بعد هم مثنوي مولوي و کليات شيخ عطّار و اَمثال آنها را از فرمايشات عرفاء، براي تحريکِ شوق و تَهييجِ حال طلب، مُمدّ است. و اندازۀ مدّت نشستن و محلّ آن، بر حسب موقعيتِ محلّ و اشخاص و منزل و حالات، مختلف ميشود. و غالباً تا دو ساعت از شب اقّلاً مجتمع باشند، و اگر بر حسب اِقتضاء و وقت و محلّ، طوري مقتضي بود که اجتماع به نام «روضه» باشد، حَتَّي المقدور واعظِ فَهيمي نُطق نمايد و روضه خوانده شود و همان مطالب به اين عنوان از او اِستماع شود، و مقصود حاصل و ضرري ندارد. ممکن است همين ورقه را در مجمعِ اخوان قرائت نماييد. خدمت تمام اخوانِ صفا سلام عرض دارم، و توفيق عمل و اَداي وظيفه خواهانم.
وَالسَّلامُ عَلَيکَ وَفَّقَکَ اللهُ ونَوَّر قَلبَکَ محمّد حسن گُنابادي صالح عليشاه |
|||
|