نامه ۱۵ ذیقعده ۱۳۴۱ (۱۳۰۲/۰۴/۰۸)
نامهٔ حضرت آقای حاج شیخ محمّدحسن بیچاره بیدختی گنابادی صالحعلیشاه طابثراه
به آقای حاج ابوالقاسم نورنژاد «صابرعلی» در موقع تحصیل
[این دستوری است که اغلب مطالب آن از ورقهٔ دستوریه که مرحوم مبرور آقا طابثراه برای فقیر در اوقات توقّف اصفهان مرقوم داشته بودند، اقتباس شده و آنچه را که تکالیف شخصی آن نور چشم است مزید شده، امید که خداوند موفّق بدارد.]
اوّلاً: این ورقه را هفتهای یک مرتبه با دقّت خوانده و تأمّل کرده تا خطابیاتش مفهوم و از نصایح و نکات آن فراموش ننمایی.
ترتیب زندگانی این باشد سحر را اقلاً از طلوع صبح صادق بیدار و تا بعد از نماز برای عبادت قرار ده چه ذکر و فکر فقط یا با دعا و بهتر ادعیه صحیفه کامله سجّادیه و دعاء کمیل و صباح و افتتاح و دعاء ابو حمزه است. و زیارت عاشوراء و دعاءِ عرفه هم در موقع اگر حالت مقتضی شد، مأذونی بخوانی، لکن باید اجتهاد نمود که انشاءالله معانی آن حالِ انسان شود و الّا اقلاًّ نفس را ملامت نما. قرآن هر روزه ولو یک حزب باشد بخوان.
تا توانی در افعال و اقوال ملتفت خوب بودن باش و رضای حقّ را منظور نما که اعلی مراتب ذکر، تذکر امر و نهی حقّ است عند کلّ حال. گرچه جوانی و سن اقتضائاتی دارد ولی حال جوانی بحمدالله کمتر داری، باید تفکر کرد که مرگ جوانی و پیری نمیشناسد و هر آنی امکان دارد اجل برسد، بر عمر ثبات نیست چیزی را که آخر باید انداخت از اوّل بهتر. تحبّب با خلق از اعظم عبادات و شاهراه آسایش و زیست با خلق است. ذکر هرکس که شود جهت حسن او را بگو و بدی او را کتمان کن ولو دشمن باشد، ولو دشمن دین و مدعی باطل باشد تو بد نگویی، هرکس فهیم باشد خود میفهمد. در باب معاشرت با برادران به محبّت و برادری و تواضع باشد. آنها ملاحظه احترام که نمودند پیش نفس نباید باور نمود و ملتفت بود که برای وجهه دیگر است و بر تواضع که مزید بروز آن وجهه است افزود. از مأذونین عموماً کوچکی نما، با سایرین نه کوچکی که مدامی باشد و نه تقیّد، تقیّد به هر دو طرف بد است. فقراء سابق با محبّتِ یک جهت را در معاشرت حرمت بدار قلباً و اعیان را به محترم داشتن و با نوع مردم به درست رفتاری و درست حسابی و بیطرفی و نیازردن رفتار نما. و باید اخوان از سلوک نزدیکان صوری گرمتر و اغیار خوش عقیدهتر شوند، نه آن که اسباب خرابی عمل و ریب در فقراء و ایراد و عناد نادرویشها شود. و انشاءالله به آن نورچشم امیدوارم و اصلاح حال عموم را خواهانم.
دود استعمال نکنی، نه آن که من راضی نیستم بلکه ضرر به بدن خودت دارد و بعد از التفات به ضرر کار از کار میگذرد و باید قدر جوانی را دانست و بنیه را به تقلیل چای و عدم ابتلاء به دود و قلّت و توسّط أکل و حرکت و ورزش بدن و تقلیل استفراغ مواد اصلیّهٔ بدن حفظ نمود و به تأمّل خود را راضی به قضا داشت که خیال راحت باشد که موجب صحّت بدن نیز هست. و مباد هرگز متعه کنی، نه آن که شرعاً حلال نیست و منع شرعی ندارم لکن اغلب امراض مزمنه را باعث میشود. و وهن دارد و شخص بد نفس عنوان میشود و برای زن دادن بدچشمی میشود و اگر اولاد هم شود اسباب گرفتاری دائمی و اختلاف فامیلی است کمال تحفّظ را در این باب بنما. در کلیه اقوال و افعال چنان برداشت کن که اعتبار بعد باشد؛ کسی بعد نتواند بگوید: او در فلان جا چنین و چنان بود. از نوع علماء تمجید داشته باش. اعیاد و سایر اوقات هم گاهی از آقای حاج میرزاحسین دیدن بنما و با آقازاده خصوصیت بنما. حرف مذهبی نزنی، بگو: بزرگانِ خود را علمای مجاز و خوب میدانیم، مخالفتی هم نیست، شارب هم رسمانه میگذاریم تشریعی نیست مستحبّ است. و با طلّاب طرف سخنِ مجادله نشوی همان که دیدی بناء بحث است، سکوت کن مگر در درس خودت، آن هم تغالب نباشد. رفت و آمد به فقراء روزهای جمعه باشد. رفاقتت با آقازادهها و اعیان باشد. سایر طلّاب هم اگر خود آنها به اتاقت آمدند، حرمت بدار، اگر به اتاق آنها روی عبوری و محترم طوری باشد تو بر طلبهای بزرگی نکنی خودشان کمکم که احترام مردم را از تو دیدند احترام خواهند نمود. با خادم خود حرفِ محبّت باشد، اگر یک وقتی متغیّر شدی چه با خادم یا سایر به زبان چیزی میاور و سکوت کن تا غضب فرو نشیند، آن وقت به ملایمت بگو و نمیگفته باش برو که رفیق زودتر دشمن میشود و معاشر و همسفر اگر با هم به محبّت باشند در همه عمر میمانند و هکذا عکس آن. آسانتر همه زندگانیها برای دین و دنیا، اغماض و به روی خود نیاوردن و عملاً ملتفت نمودن است. حتّیالامکان شاگرد پیدا کن و درس هم بده که درس دادن بهتر است از درس خواندن ولو به رعایت با شاگرد باشد. یک درس از فقه، یکی از اصول داشته باش، یکی هم از منطق و تمام که شد از کلام و حکمت، در ایام تعطیل هیئت و نجوم و هندسه و امثال آنها را بخوان. هر روزی هم پنجاه شصت بیت کتابت کن، ده بیت قلم درشت کتیبهواری، بیست بیت مشق، سی بیت کتابت ریز با سعی. و برای هر کارت وقت معیّن داشته باش و اگر درس میدادی در پی تفهیم باش که فخر مدرّس است و درس را حکماً مطالعه میکرده باش. اگر در مدرسه، مجلس روضه برپا شد حاضر شو که خارج بزم نباشی و با اشخاص هرزه و لوده ننشینی و حرفهای زشت و شوخیهای لودگی ولو در خلوت باشد مکن که بدنام و هرزه به قلم میروی و سبکسنگ میشوی حتّی در نزد همان جنسها و در عین عدم تقیّد خود را نباید سبک داشت و خود، حرمت خود را باید داشت، تکبّر، غیر حرمت و تواضع، غیر پستی فطرت است، نه خشکی اظهار دار و نه لودگی و ابداً سخن غیر درس و دین نزنی، کار به این و آن و قضایای خارجی نداشته باش. دخیل هر سخن که راجع به تو نباشد نشوی، هر چند سخن خوش است. حرف را پیش و پس آن را ملاحظه کن و بگو و چنان باید گفت و نوشت که اگر دوست شود یا باشد، خطری در آن نباشد، بلکه معاشر را هم دشمن فرض کن و محکمکاری نما. اگر چه در ظاهر، با دشمن هم دوستوار رفتار کن، چه جای دوست، امّا احتیاط را از دست مده. در مجلس در بین سخن کسی تا تمام نشود دخیل سخن مشو مگر خیلی لازم باشد.
شبانهروزی هفت الی هشت ساعت بخواب. از گناباد هر که آمد مهربانی کن و اگر اهل دیدن است با همراهان دیدن نما واِلّا بطلب و وعده بگیر، هرکس را به درجهٔ خود بلکه به مناسبت بعضی از طلّاب را به دیدن آنها دعوت کن. با کسبه طرف حساب بستانه نشوی مگر به قبض و آوردن به اتاق، و در بازار سنگین باش یعنی همهجا که عنوان وقار و سنگینی و تدیّن و بیآزاری و عاقلیّت در دلها باشد نه بچگی و هرزگی و پستفطرتی و جوانی و آقازادگی. و کار به کار احدی نداشته باش، صرف کارت درس و بحث باشد. امّا در باب مخارج هرچه بشود قناعت کن نه چنانچه به نظرها بد آید، خرج خودتان را که کسی نمیبیند قناعت کن، لکن خرج میان مردم مثل گاهی که غریبی بیاید آنجا، یا رفت و آمد رفیقانه یا روز عید مثلاً طوری نباشد که بگویند: چگونه میگذرانند یا لئامت دارند و در اینگونه امور آقازاده باش. و وقتی که کسی در غذای شما خواهد بیاید سروصورتی و سفرهای مرتب کن و بعض طلّاب که عادت به کلاشی ندارند و به اندک محبّتی که به آنها بشود رفت و آمد و دوستی میدارند گاهی تعارف خوردن بنما و به شاگرد درست گاهی تعارف خوردن نما بلکه گاه چیزی به طور غیر مستقیمْ دستی میداده باش. در مهمانی اغیار حتّیالامکان مرو مگر طوری شود که اسباب افسردگی شود و اضطرار باشد یا آقازادگان طلّاب و رفقاء باشد. و وقتی که رفتی خیلی با ملاحظه باش و به مهمانی فقراء هم هفتهای یکی دو بار بیشتر نرو که خوشنما نیست و از درس هم باز میمانی. و اگر وقتی حقّی از مدرسه خواهند بدهند، به شاگردان حواله ده، با رفیقها نظرتنگی نکن بد شکمی نکنی. اغماض و گذشت و ایثار با هم خرجها کنی، خود را تنها نخواهی، از قسمت تجاوز نباشد. حسابت و مخارجت خودت رسیدگی داشته باش نه به طوری که کسی را بد آید و طرف شوی. همهچیز به قبض و مهر خودت باشد و در عین اتّکال، محکم کار باش.
گرچه بعضی از این مطالب برای آن نور چشم محتاجٌالیه نیست و خود ملتفت و متّصفی، ولی باز هم محض تذکار نوشته شد و بعضی مطالب هم تکرارنما است ولی در مواقع شدّت اهتمام تکرار هم مضرّ نیست.
هفتهای یک مرتبه اقلّاً کاغذ مینوشته باشی و تازهای باشد به من اطّلاع میداده باش. نورچشمی حجی میرزا علیمحمّد هم اگر بخواهد، صورتی از این ورقه برای خود بردارد. اگر مطلبی مشکل بود یا مذاکرهای شد که ملتفت نبودی بنویس و سؤال کن. زیاده مطلبی نیست. سپردم شما را به خداوند مهربان. وَاَسْئَلُاللهَ التَّوفيقُ لِی وَلَكُمْ في جَميعِ الْاُمورِ، إِنْشٰاءَالله.
به تاریخ نیمه ذیقعده ۱۳۴۱
و انا الاقل محمّدحسن
-
نامههای صالح، حضرت آقای حاج شیخ محمّدحسن صالحعلیشاه، تهران: بینا، ۱۳۵۸، ص ۵۴. ↩