۶- موضوع تمثّل صورت امام
عبادت فقط باید نسبت به ذات حقّ باشد و معبودیت
منحصر به اوست. و در فكر مصطلح صوفیه آنچه مورد فكر است، نام حقّ تعالی شأنه
ميباشد و عقیده صوفیه آن است كه اگر انسان مستغرق در ذكر و فكر حقّ شود به طوری
كه نسبت بدان مغلوب گردیده و سراپای او تحت تأثیر همان قوّه واقع شود وآن حالت
ادامه پیدا كند گاهی برای او مكاشفاتی دست ميدهد؛ از جمله در مراحل ابتدایی صورت
شیخ راهنما متمثّل ميشود ولی او چون توجّهش به همان فكر مأمورٌبهْ است این جلوه و
تمثّل در آن محو ميشود و اگر بدانحالت مغرور نشود و بر فكر خود مداومت نماید،
مشاهدات بالاتری برای او دست ميدهد و در مراتب عالیه صورت امام متمثّل ميشود كه
مشاهدات حضرت ابراهیم - علیهالسّلام - نیز از ستاره و قمر و شمس اشاره به مكاشفات
سلوكی از نظر تأویل دارد و اشاره است به اینكه سالك راه نباید به این كشف وشهود كه
در طی طریق رخ ميدهد مغرور شود و بدان قانع گردد بلكه به توجّه به وجهه غیبی كه
بدان مأمور است كاملاً مراقب باشد و ادامه دهد كه شهود بالاتری برای او رخ دهد، كه
برای سالك راه در مراتب سلوك ميتوان گفت: ذَلَّ مَنْ قَنَعَ وَ عَزَّ مَنْ
طَمَعَ(۳۴) یعنی: در مراتب معنوی و مشاهدات غیبی نباید قناعت نمود بلكه همواره باید
هر چه ببیند كوشش كند كه به بالاتر برسد و طمع بالاتر را داشته باشد. ولی البتّه این مشاهدات در همه این مراتب به
عنوان تمثّل است نه تمثیل؛ یعنی به اختیار نیست بلكه مانند مشاهدات خواب كه بدون
اختیار او در مخیله یا مفكّره او ظاهر ميشود، این جلوات نیز بدون اراده و اختیار
او از عالم غیب تراوش ميكند. و اگر این تمثّل در موقع عبادت و گفتن ایاكَ
نَعْبُدُ باشد، چون فكر او متوّجه حقّ است و این جلوه هم از طرف حقّ و به عنوان
مظهریت حقّ و اسمیت اوست - بالتّبع و بالعرض - مخاطب این كلام واقع ميشود، ولی
معبود حقیقی ذات بيزوال حقّ است؛ مانند آنكه كسی را مخاطب قرار دهیم و در بین
مكالمه، دیگری از جلو چشم ما عبور كرده و نظرمان بر او افتد و او گمان كند كه مورد
خطاب واقع شده در صورتی كه توجّه و نظر به او بالعرض و بياراده بوده و مورد خطاب
هم او نبوده است. و كلمات كوْنیه و لفظیه همه اسامی حقّند و امام
- علیه السّلام - ایت عظمی و اسم اعظم اوست ولی جلوه او نیز ممكن است دائم نباشد،
لیكن فكر سالك دائم و دل او به یكی بند است: روْ دل به كسی ده كه در
اطوار وجود بوده است همیشه با
تو و خواهد بود و آن ذات حقّ است تعالی شأنه. و تَذَكَّرَ رَسولَ
اللّهِ - صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ - وَ اجْعَلْ واحداً مِنَ الائمَّةِ
نَصْبَ عَینَیكَ(۳۵) هم مربوط به نیت قبل از نماز است كه قبل از شروع به نماز
آنها را شفیع خود قرار دهد كه معنی اِنّا تَوَجَّهْنا اِلَیكَ(۳۶) نیز همین است. و
تمثیل اختیاری هم اگر در بعض موارد گفته شده، در غیر موقع عبادت و فقط از نظر شفیع
و واسطه قرار دادن آنان است در پیشگاه احدیت و منظور از توجّه به آنان و تفكّر نیز
نه بالاصاله و بالذّات است، بلكه از نظر مستحسن بودن تفكّر در آلاء الهی است و به
عبارت اخری ما بِهِ ینْظَرُ ميباشد نه مافیهِ ینْظَرُ(۳۷)؛ مانند نظر كردن به اینه كه نظر به آن بالتّبع است و منظور اصلی صورتی است كه دراینه ميباشد. و البتّه
این نیز اگر پیدا شود در غیر مواقع عبادت است و به اضافه مراد از تمثیل اختیاری نیز
همان اثر مترتّب بر یاداست؛ زیرا انسان یاد هر چیز بكند صورت آن بالطّبع در ذهن او
منطبع ميشود و یاد ائمّه هدی - علیهم السّلام - و توسّل به آن بزرگواران بالطّبع
مستلزم تمثّل صورت خیالی آنان در مخیله ميباشد و آن نیز باطل و شرك نیست و كسانی
هم كه تمثیل ذكر كردهاند همین معنی را اراده نمودهاند، ولی در موقع عبادت توجّه
به غیر حقّ حتّی پیغمبر و امام جائز نیست و شرك است لیكن طبیعی است كه نام هر كه
برده شود حتّی نام كسانی كه اصلاً دیده نشدهاند فوری صورتی از او در خاطر مجسّم
ميشود و چون در اذان و اقامه یا تشهّد نام پیغمبر و علی برده ميشود ممكن است
بياختیار توجّهی شود یا صورتی به نظر اید و البتّه اگر بياختیار باشد شرك نیست. خود مرحوم آقای سلطانعلیشاه در مرقومهای كه به
آقای شیخ حسین بصیر سبزواری مرقوم داشتهاند(۳۸) از جمله این عبارت را مرقوم
فرمودهاند: «در همه جا نوشته شده است مضمون اخباری كه فرمودهاند: كسی كه عبادت
كند اسم را كافر است و كسی كه عبادت كند اسم و مسمّی را مشرك است و كسی كه عبادت
كند مسمّی را به ایقاع اسما، موحّد است. نه اینكه در كتاب بنویسم كه ایاكَ
نَعْبُدُ باید خطاب به مرشد كرد.» در همان نامه هم كه سؤال شده اگر دقّت شود و به
بقیه آن مراجعه نمایند مطلب معلوم ميشود. و در تفسیر بیان السّعادة هم در سوره
فاتحه تفسیر اِهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ ذكر شده كه آنچه از مرتاضین عجم
مشهور گردیده كه صورت شیخ را به تعمّل نصب العین خود قرار دهند باطل و شبیه به
بتپرستی است و نیز در ذیل ایه شریفه: فَمَنْ تَبِعَ هُدای فَلاخَوف عَلَیهِم
وَلاهُم یحْزَنُونَ(۳۹) اوایل سوره بقره نیز فرموده كه: مقصود صوفیه از توجّه به
شیخ آن است كه به طوری در پیروی و اطاعت اوامر او مراقب باشد كه متبوع و مطاع
بياختیار نزداو متمثّل شود، نه اینكه بدون اتّباع و پیروی باشد و خود را به تكلّف
وادار بدان نماید؛ چه در نظر گرفتن صورت به اختیار كفر است و صاحب آن جایی جز آتش
ندارد و ميفرماید: ظهور قائم در عالم صغیر نیز همان تمثّل قائم است و پس از دو سطر
ميفرماید: این طور به نظر ميرسد كه فكر غیراختیاری نیز مانند اختیاری اشتغال به
اسم و غفلت از مسمّی است كه آن نیز كفر و مشغول شدن به بت ميباشد. ودر ذیل تفسیر(۴۰) ایه شریفه: وَاعْبُدُوا
اللّهَ وَ لاتُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوالِدَینِ اِحْساناً وَ بِذِی
القُربی(۴۱) تصریح به عدم جواز نصب صورت شیخ شده است و اگر همین دو موضوع را دقّت و
تعمّق نماییم، منظور عرفا كاملاً معلوم ميشود. و هرگاه بیانی بر خلاف این تصریح كه
در بیانالسّعادة است مشاهده كنیم باید آن را بر تمثیل در غیر مواقع عبادت و آن را
نیز از نظر سلسله مراتب و واسطه بودن آنها حمل نماییم و مبدأ و منتهی را در مطالب
توجّه داشته و دقّت كنیم كه مصداق حَفِظْتَ شیئاً و غابَت عَنْكَ اشیاءٌ(۴۲)، واقع نشویم. و دلیل عملی بر اینكه مراد تمثیل اختیاری نیست آن
است كه از هر یك از پیروان سؤال و تحقیق شود معلوم ميشود چنین دستوری به هیچ یك
داده نشده، بلكه امر شده كه جز توجّه و تذكّر حضرت حقّ واحد متعال - جلّت عظمته -
سایر خیالات را از دل بیرون كنند و اگر این طور چیزی دستور داده ميشد، اقلاً یك
نفر از طالبین دیندار از آن سر باز زده و علناً مخالفت و تمرّد ميكرد و به دیگران
اظهار ميداشت؛ در صورتی كه هیچ یك از افراد نادر هم كه بعداً بر اثر اهواء و اغراض
نفسانیه از طریقه منحرف شده و اظهار مخالفت كردهاند این چنین چیزی اظهار
ننمودهاند. و با این شرح كه ذكر شد تهمت بعضی از عوام هم كه ميگویند صوفیه
تصویری از راهنما را باید زیر سجاده قرار دهند كه روی آن سجده كنند به طریق اوْلی
باطل شد. و چرا این اشخاص اگر غرضی در این تهمتها ندارند از بعضی صوفیه تحقیق
نميكنند؟ یا چرا عملاً جستجو نميكنند تا بر كذب این نسبت آگاه گردند؟ كه خود همین
امر دلیل غرضورزی و تهمت زدن است. و اگر در سلاسل دیگری این امر وجود داشته باشد
دلیل تعمیم آن نیست؛ چنانكه در كتب عرفا از بعض سلاسل نقل شده و حتی ادّله آنها هم
مشروحاً ذكر گردیده است، ولی باز هم تذكّر ميدهم كه در سلسله ما وجود ندارد. در بعض سلاسل اهل سنّت هم وجود دارد؛ مثلاً در
سلسله نقشبندیه و قادریه معمول است، چنانكه از كتاب مقامات غوثّیه در احوال شیخ
عبدالقادر جیلانی نقل شده (ولی خودم آن كتاب را ندیدهام) كه خواجه بهاءالدّین
نقشبند برای زیارت شیخ به بغداد رفت و در سر قبر شیخ گفت: یا پیر دستگیر تو دست مرا
بگیر تا گویمت به تو كه
تویی پیر دستگیر از قبر ندایی شنید كه گفت: یا شاه نقشبند تو نقش مرا
ببند
تا گویمت به تو كه تویی شاه نقشبند ولی خود نقشبندیه در وجه تسمیه این نام
گفتهاند: ای برادر در طریق نقشبند
ذكر حقّ را در دل خود نقش بند كه دلالت دارد بر این كه فقط نام خدا را باید
متوجّه باشند. و در اجازه ارشادیه و خلافت كه پیر سید احمد شرف الدّین قادری برای
جانشین خود - حاجی خلیفه عبدالرّحمن بن حاج میر عبدالله - اهل رود خواف كهدر تاریخ
۱۳۳۸ قمری نوشته و طوماری ميباشد و من آن را نزد آقای عبدالمجید قادری از احفاد
حاجی خلیفه دیدهام، ذكر ميكنند و به جانشین خود دستور ميدهند كه باید صورت شیخ
را كه دست روی قبر مطهّر حضرت نبوی (ص) گذاشته و از انوار آن حضرت استمداد ميكند
در نظر گرفت. ولی سلسله نعمة اللّهیه گنابادی افتخار ميكند
كه هیچ عقیدهای برخلاف ظاهر شرع مطهّر ندارد و آنچه معتقدات اوست، عیناً مطابق
اخبار ائمّه اطهار - علیهم السّلام - ميباشد. تمثیل نیز همینطور است و ما آن را
جایز نميدانیم و شرك ميشماریم.
۳۳) سورة النّمل، ایه ۴۴: «اینك با رسول تو سلیمان، به خدایی
كه پروردگار جهانیان است سر تسلیم فرود آوردم.» ۳۴) هر كس قانع شد خوار گشت، و آنكه طمع رسیدن [به مدارج
بالاتر را كرد] عزیز شد. ۳۵) یعنی، از پیغمبر خدا یاد كن و یكی از ائمه هدی را در جلو
چشم خود قرار ده. ۳۶) ما به تو توجّه ميكنیم. ۳۷) آنچه كه به آن نظر ميشود، نه چیزی كه درآن نظر انداخته
ميشود. ۳۸) نابغه علم و عرفان، چاپ اوّل، ص ۲۴۵. ۳۹) سورة البقرة، ایه ۳۸: «پس كسانی كه از راهنمای من پیروی
كنند، هیچ ترس و اندوهی بر آنان نخواهد بود.» ۴۰) تفسیر بیان السعادة، چاپ اوّل، جلد اوّل، ص ۱۹۹. ۴۱) سورة النّساء، ایه ۳۶: «و خدا را عبادت كنید و چیزی رابا
او شریك قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشان نیكی كنید.» ۴۲) یك چیز را حفظ كردی و بقیه چیزها از نظرت ناپدید شد. نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین
تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷.
|
|||
|