۲۰- درباره مصافحه سؤال شده
در باب مصافحه فقری و مدرك آن استفسار شده.
مختصراً ذكر ميشود كه مصافحه در لغت به معنی دست كشیدن است، از ماده صفح و در
اصطلاح اخبار، دست دادن دو نفر به یكدیگر؛ و آن طبق اخبار مأثوره از اختصاصات دست
راست ميباشد و دست چپ در آن دخالتی ندارد كه روایت عیون الاخبار الرّضا(ع) از
ریان بن شبیب در ذكر بیعت مردم با حضرت رضا(ع) و مأمون بدان تصریح دارد. و از جمله
فرموده است: عَقْدُ الْبَیعَةِ هُوَ مِنْ اَعلی الْخِنْصَر اِلی اَعلَی الْاِبهامِ
وَ فَسْخُها مِنْ اَعلی الْاِبهامِ إلی اَعْلَی الْخِنْصَرِ. یعنی، بستن بیعت از
بالای انگشت كوچك (خِنْصَر) تا بالای انگشت ابهام و فسخ آن از بالای ابهام تا بالای
خنصر است؛ كه اگر دقّت شود فقط با وضع مصافحه فقری تطبیق ميكند. و در روایت سلیم بن قیس هلالی از سلمان فارسی است
كه گفت: چون مردم با ابوبكر بیعت كردند، من خدمت امیرالمؤمنین علی (ع) آمدم، درحالی
كه آن حضرت مشغول غسلدادن پیغمبر (ص) بود. عرض كردم كه: ابوبكر بر منبر پیغمبر
قرار گرفته و مردم با او بیعت ميكنند و به هر دو دست بیعت ميكنند و راضی نیست كه
با یك دست بیعت كنند. بنابراین آنچه معمول بعضی ميباشد كه به دو دست
مصافحه ميكنند غیر مصافحه مأثوره شرعیه به نظر ميرسد. و در مصافحه دست راست هم
تشبیك الاصابع كه به معنی چنگ زدن انگشتان است و صَفْقَةالْیمین كه به معنی زدن
دست راست به همدیگر و صفقةالابهام كه معنی زدن انگشتان ابهام را دارد رسیده كه در
حدیث ابی عبیده حذاء از حضرت باقر(ع) است: ما مِنْ مُسْلِمٍ لَقِی اَخاهُ
الْمُسلِمَ فَصافَحَهُ و شَبَّكَ اَصابِعَهُ فِی اَصابِعِه إلّاتَناثَرَتْ عَنْهُما
ذُنُوبُهُما(۱۲۲). یعنی، هیچ مسلمی نیست كه برادر مسلم خود را ملاقات و با او
مصافحه كند و انگشتان خود را در انگشتان او چنگ نماید، مگر آنكه گناهان هر دو از هم
پاشیده ميشود. و چون در هیچ تاریخ و خبری نرسیده كه مقصود از تشبیك چنگ كردن همه
انگشتان مانند پنجه گرفتن باشد، و در مصافحه معمولی نیز كه به دو دست است، تشبیك
صدق نميكند، پس نزدیكتر به اخبار، همان مصافحه فقری است. و در خبر دیگر است: مَنْ
فارَقَ جَماعَةَ الْمُسْلِمینَ وَ نَكَثَ صَفْقةَ الْاِبهام حَشَرَهُاللَّهُ
اَجْذَم. یعنی، هر كه از جماعت مسلمین جدا شود و زدن انگشت ابهام را به یكدیگر درهم
شكند و تخلّف كند، خداوند او را جذامی محشور خواهد كرد. و حدیث دیگری است: مَنْ
نَكَثَ صَفْقَةَ الامامِ جاءَ اِلياللَّهِ اَجْذَم. یعنی، هر كه دست دادن با امام
را بشكند، به سوی خدا مجذوم خواهد آمد. و در همان روایت عیون اخبارالرّضا مذكور است:
فَكانُوا یصْفُقُون بِایمانِهِم(۱۲۳). صَفْق به معنی زدن است، كه معلوم ميشود
در مصافحه ایمانی هم زدن انگشتان ابهام دست راست طرفین به همدیگر و هم چنگ كردن
انگشتان به همان طریق كه ذكر كردیم باید باشد. پس اگر بین اقسام مصافحه كنونی كه در
میان مردم معمول است دقت كنیم، مصافحه فقری را نزدیكتر به اخبار ميبینیم. و در تفسیر صافی در سوره فتح ذیل ایه: اِنَّ
الَّذینَ یبایعونَكَ اِنَّما یبایعونَ اللَّه(۱۲۴) از ارشاد شیخ مفید درباره
بیعت مردم با حضرت رضا(ع) نقل شده: فَرَفَعَ الرّضا(ع) یدَهُ فَتلقی بِها وَجْهُهُ
وَ بِبَطْنِها وُجُوهُهُم. فَقالَ لَهُ الْمأمونُ: اَبْسِطْ یدَكَ لِلْبَیعَةِ.
فَقالَ الرّضا(ع): اَنَّ رَسُولَاللَّهِ هكذا كانَ یبایعُ فَبایعَهُ النّاسُ وَ
یدُهُ فَوْقَ ایدیهِم. یعنی، آن حضرت موقع بیعت دست خود را بلند كرد، بهطوری كه
داخل دست به طرف آنها بود. مأمون عرض كرد: دست خود را برای بیعت باز كن. فرمود:
پیغمبر (ص) اینطور از مردم بیعت ميگرفت؛ كه اگر دقّت كنیم با مصافحه فقری تطبیق
ميكند. اما بوسیدن دست كه بعضی ایراد گرفتهاند آن نیز
خالی از اشكال است؛ زیرا طبق ایه شریفه: یدُاللَّه فَوْقَ ایدیهِم دست فضل الهی
بالای دست آنهاست. و در حدیث ابی خالد قماط از حضرت باقر(ع) است: اِنَّ المُؤمنینَ اِذا الْتَقَیا وَ تَصافَحا
اَدْخَلَاللَّهُ یدَهُ بَینَ ایدیهِما فَصافَحَ اَشَدَّهُما حُبّاً
لصاحِبِهِ(۱۲۵). یعنی، هرگاه مؤمنین با یكدیگر ملاقات نموده و مصافحه كنند، خداوند
دست خود را بین دستهای آنها داخل نموده و با هر كدام كه محبّت او بیشتر باشد مصافحه
مينماید. از اینرو هر یك از دو نفر مصافحه كننده دست آن دیگری را كه در حقیقت دست
خدا با او مصافحه ميكند ميبوسد و از نظری، هر مؤمنی از جهت ایمان اتّصال قلبی به
پیغمبر و امام دارد و از جهت آن ارتباط محترم است و بوسیدن دست او درحقیقت برای آن
اتّصال و انتساب است كه: اُقَبِّلُ ذَاالجدارَ و ذاالجدارا.(۱۲۶) و رفاعه از حضرت صادق(ع) روایت كرده كه فرمود: لا
یقَبَّلُ رَأسُ اَحَدٍ و لا یدُهُ اِلاّ [ید] رَسوُلَاللَّهِ(ص) اَوْ مَنْ
اُریدَ بِهِ رسولُاللَّهِ صَلّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ(۱۲۷) یعنی،
نباید سر یا دست هیچ كس را بوسید مگر پیغمبر خدا یا كسی كه از بوسیدن دست او پیغمبر
اراده شده باشد؛ و جمله اخیر را فقط به ائمّه معصومین(ع) تفسیر نمودهاند و بعضی به
علما نیز تعمیم دادهاند. و طبق آنچه از بزرگان ما رسیده بوسیدن دست مؤمن نیز از
جهت اتّصال ایمانی به آن بزرگواران جایز و مشمول همین حدیث ميشود. در امالی شیخ
طوسی از عایشه روایت شده كه گفت: ما رَایتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشْبَه
كَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِاللَّهِ(ص) مِنْ فاطِمَةَ كانَتْ اِذا دَخَلَتْ
عَلَیهِ رَحَّبَ بِها و قَبَّلَ یدَیها وَ أجْلَسَها فِی مَجْلِسِه وَ اِذا
دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَتْ بِهِ و قَبَّلَتْ یدَیهِ. یعنی، هیچ كس را در سخن گفتن شبیهتر به پیغمبر
خدا از فاطمه ندیدم. وقتی كه فاطمه خدمت حضرت ميرسید، حضرت نسبت به او محبّت و
احترام ميفرمود و دست او را ميبوسید و در جای خود مينشانید. و وقتی كه پیغمبر بر
فاطمه وارد ميشد او حركت ميكرد و نسبت به پدر تعظیم مينمود و دست پدر را
ميبوسید. یعنی هر كدام وارد ميشدند آن دیگری جلو ميآمد و مبادرت به بوسیدن
مينمود. و شبیه بههمین روایت در كتاب ینابیع المودّة تألیف خواجه سلیمان بن
ابراهیم معروف به خواجه كلان كه از علمای اهل سنّت و حنفی بوده، نقل شده است كه
دلالت دارد بر اینكه پیغمبر هم دست فاطمه را ميبوسید و خود مؤید منظور ماست. و در تفسیر صافی، سوره توبه ذیل ایه: اَلَمْ
یعْلَمُوا اَنّاللَّه هُوَ یقْبَلُ التَّوبَة عَنْ عِبادِهِ وَ یأخُذُ
الصَدَقاتِ(۱۲۸) روایت كرده درباره حضرت سجّاد(ع) كه: اِنَّهُ كانَ اِذا اَعْطَی
السائِلَ قَبَّلَ یدَالسّائِلَ. فَقیلَ لَهُ لِمَ تَفْعَلُ ذلكَ؟ قالَ لِاَنها
تَقَعُ فِی یدِاللَّهِ قَبْلَ یدِالْعَبْدِ. یعنی، حضرت هرگاه به سائل چیزی مرحمت
ميكرد، دست او را ميبوسید. عرض شد: چرا دست او را ميبوسید؟ فرمود: برای اینكه آن
چیز پیش از آنكه به دست بنده برسد، در دست خدا قرار ميگیرد. البتّه بوسیدن دست لازمه مصافحه نیست و یك نوع
ادب است كه از نظر دینی نیز آن را پسندیده ميدانیم. ولی بوسیدن غیردست، مانند
پیشانی یا زانو یا پا كه بعضی از نظر آنكه جزء مواضع سجده حقّ است محترم دانسته و
ميبوسند غیر از آن ميباشد و غالباً پیروان را نهی ميكنند، مگر آنكه بر اثر غلبه
احساسات مودّت باشد؛ كه مصداق: اُقَبِّلُ ذَاالجدارَ وَ ذَاالجِدارا خواهد بود، چون
این قبیل امور اگر از روی تقلید و تظاهر باشد، پسندیده نیست و باید از آن دوری كرد
مگر آنكه بهواسطه غلبه حال شوق و محبّت باشد. و ممكن است بوسیدن پیشانی را مشمول
حدیث مذكور در فوق لا یقَبَّلُ رَأسُ اَحَدٍ وَ لا یدُهُ قرار داد. باز هم یكی از
معترضین نوشتهاند كه روایات بیعت با روایات مصافحه مخلوط شده. اولاً) در هیچ جا
نرسیده كه طرز بیعت گرفتن غیر از مصافحه بوده؛ و ثانیاً) به قول خودتان اخبار
مصافحه را در كافی دقّت كنید وانصاف بدهید تا معلوم شود كه آن اخبار با كدام یك از
اقسام مصافحه وفق ميدهد. پس گفته ما دخالتهای ذوقی نیست كه شما نوشتهاید، بلكه
مبتنيبر اخبار است.
۱۲۲) اصول كافی، كتاب ایمان و كفر، باب مصافحه، حدیث ۵. ۱۲۳) دست راستشان را به یكدیگر ميدادند. ۱۲۴) سورة الفتح، ایه ۱۰: «آنانكه با تو بیعت ميكنند درحقیقت
با خدا بیعت ميكنند.» ۱۲۵) اصول كافی، كتاب ایمان و كفر، باب مصافحه، حدیث ۲. ۱۲۶) صاحب و همنشین دیوار را ميبوسم. ۱۲۷) همان، باب تقبیل، حدیث ۲. ۱۲۸) سورة التّوبه، ایه ۱۰۴: «ایا نميدانند كه خداوند است كه
قبول توبه از بندگان خود ميكند و صدقات را ميگیرد.»
نقل از رساله رفع شبهات، تألیف:
حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران،
انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷. |
|||
|